مدیریت استراتژیک

مدیریت استراتژیک
جلسه اول:
مفهوم استراتژی از زمان جنگ شروع شد و بدین ترتیب عنوان شد که در مقابل دشمن باید برنامه ریزی کرد(با برنامه ریزی می توان جنگ را به نفع خود تمام کرد)در همه جا بایداستراتژی داشت حتی در مبارزات انتخاباتی(که نامش electionاست نه selection)
برنامه ریزی استراتژیک:برنامه ریزی برای پیاده سازی استراتژیست (نه برنامه ریزی بلند مدت و جامع)
در مقایسه با برنامه ریزی عملیاتی برنامه ریزی استراتژیک داریم.strategic planning.
امروزه سازمانها تحت تاثیر محیط اند و محیط ها سازمانها را اداره می کنند و سازمانها اکثرا استراتژی ای برای برخورد با محیط ندارند و غالبا به صورت منفعلانه با محیط برخورد می کنند.(مانند سرماخوردگی که حرکت منفعلانه برای آن رفتن پیش دکتر و مصرف دارو است).
سازمانهایی که صورت منفعلانه برخورد می کنند همیشه عقبند آنهایی که ارزیابی و تحلیل محیط دارند محیط را می شناسندو در برابر آنbuffering system  یا سیستم حفاظتی دارند.
مثال:کاهش جمعیت و ترسیم روند آینده برای سازمانهای تولید کننده لباس بچه(که در آینده ای نه چندان دور مشتریانش کاهش خواهند یافت).
-       مقوله ای تحت عنوان social responsibility  یا مسئولیت اجتماعی امروزه مطرح است و ثابت شده است امروزه مدیرانی که در راستای آن هزینه می کنند هزینه نیست بلکه سرمایه گذاری است چونcredit  (اعتبار)ی که در اجتماع بدست می آوریم برای ما کسب بیشتری می کند.
مثلا پل عابر پیاده ای که کارخانه می تواند مقابل درب ورودی اش نصب کند.(قیمت تمام شده کارگر ماهر چقدر است؟ آیا در صورت نبودن این پل و تصادف کارگر ماهر آیا این خسارت به راحتی قابل جبران است؟ البته که خیر.
-       مدیریت یک بازی شطرنج است و شطرنج یک مبارزه است(مانند جنگ و election)
-       باید محیط و اثزات آن راببینیم و نیز همه تاثرها و تاثرها را. و با داشتن استراتژی و برنامه ریزی استراتژیک بتوانیم بر محیط فائق شویم. این امر همان برنامه ریزی استراتژیک است.
-       مدیران ما منفعل هستند و محیط آنها را اداره می کند.در واقع    manipulationنی وجود ندارد و دنباله رو و تابع محیط هستند.adaptation(سازگاری)ای وجود ندارد. سازگاری متفاوت با دنباله روی است.مثلا اگر نرخ تورم بالا برود و ما قیمت کالا را افزایش بدهیم دنباله روی از تورم و اقتصاد است نه سازگاری با آن سازگاری وقتی صورت می ژذیرد که مثلا وقتی تورم بالا رفت ما خودمان را حفظ کنیم وتاثیری در میزان فروش یا بازده ما نگذارد.(مثال در زمستان که هوا سرد شده کسی با لباس اندک بیرون نمی آید و همه لباس گرم می پوشند این همان سازگاری است(manipulation= adaptation)
و سازگاری زمانی اتفاق می افتد که مدیر محیط را بشناسد و بتواند استراتزیهای مناسبی را اتخاذ کند سازمانهایی که استراتژی تنوع ناهمگون را دنبال می کنند نباید همه تخم مرغ هایشان را در یک سبد بریزند.
استراتژی تحلیل محیط را به ما دیکنه میکند. مثلا تحلیل محیط حاکی آز آن است که رقابت در یک صنعت زیاد است.ممکن است محیط رقابتی باشد ولی شرکتی بخواهد با استراتژی unique(منحصر به فرد) بودن وارد آن شود مانند ماکارونی تک که وارد صنعت ماکارونی شد و یا کاشی آپادانا سرام.اکنون صنعت کاشی رقابتی است ولی آپادانا سرام با استراتژی unique بودن وارد می شود.
تک هنگام وارد شدن اعلام کرد که منحصر به فرد خواهد بود و هیچ مشکلی در رقابت نخواهد داشت.
"تمام ورشکستگان بدون تحلیل محیط و استراتژی وارد عمل شدند ولی من با تحلیل محیط وارد عمل شده ام"(ماکارونی تک)
-       تحلیل محیط را با تحقیق آماری نیز می توان انجام شاید خانمها به جای خریدن یک لباس گران چندین لباس ارزان بخرند ولی آقایان بیشتر متمایل به لباسهای گران و خوب هستند.)
-       نوعاً mixed strategy جواب نمی دهد مثلاً فراوانی در ژرواز یا در economic است یا در first classولی در business class نه ولی برای اینکه mixedجواب می دهد با نه باید تحقیق صورت پذیرد.
-       لامپ ماشین ارزان جواب نمیدهد در خیلی از مواقع یکسری از هزینه ها اعمال می کنیم تا از یکسری از هزینه ها جلوگیری کنیم مثلا خرید لامپ گران ولی با کیفیت برای دانشگاه بهتر از آن است که لامپ ارزان بخریم ولی در عوض یک کارمند را مخصوص این کار استخدام کنیم و به وی حقوق بدهیم.
-       تنها متخصصهایی که در سازمانهای ما وجود ندارند متخصصان استراتژی است که بتوانند محیط را تحلیل کرده و خط مشی های سازمان را به مدیر معرفی کنند.برای آنکه یک سازمان بتواند موفق و رقابتی باشد می تواند سه حرکت و استراتژی کلی را داشته باشد:
یا باید متفاوت باشد یا باید بهتر شود و یا باید کوچکتر شود.
 
-       تمام صنایع و سازمانهای ژاپنی فلسفه بهبود مستمر را پیاده می کنند شرکت پاک به بهبود مستمر نمی اندیشید زمانی یک تکنولوژی جدید را آوردند و بهترین تولید کننده لبنی ایران شد و فراموش کرد که باید بهتر شود و این باعث شد که پاک از یادها برود اینبهتر شدن است که باعث می شود مردم محصولی را فراموش نکنند.
-       شرکت ژاک و خیلی از شرکتهای دیگر ایران که منسوخ شده اند باید بهبود مستمر داشته باشند و بهتر شوند و بدنبال این باشند که محصولشان متفاوت باشد.
-       مرسدس بنز یک ماشین همیشه متفاوت است این محصول همیشه با محصولات دیگر متفاوت است گاهی هم لازم است برای آنکه رقابتی باشیم مجبور شویم که سازمان را کوچکتر کنیم در هر حال برای آنکه بتوان رقابتی بود باید همیشه استراتژی داشت زمانی که حادثه 11 سپتامبر اتفاق افتاد و شرکت .....مسافربری خود را کوچک کرد و 45000 کارمندش را اخراج کرد چون اگر این کار را نمی کرد ورشکسته می شد چرا که تعداد مسافرتها کاهش یافته بود.
-       ما سیر محافظتی برای مقابله با محیط را آماده می کنیم این به آن معنا نیست که استراتژی های ما محیط را تحت تاثیر قرار میدهد بلکه اثر محیط را روی خودمان خنثی می کنیم.
مثال اگر قرار است نرخ ارز در ایران برای سازمانهای صنعتی تهدید باشد و همیشه این صنعت تحت تاثی نرخ ارز است و نرخ ارز هم تحت تاثیر بسیاری از معاملات جهانی و اقتصادی و.... است،شرکتهایی که واقف به این موضوع هستند باید آن را خنثی کنند مانند شیزین عسل که خودش کرم کارامل را تولید می کند ومحصولش را صادر می کند و بدین جهت است که بالا رفتن نرخ ارز که برای خیلی از شرکتها تهدید است برای شیرین عسل فرصت بشمار می آید شناخت به موقع تهدیدات داشتن راهکار برای مقابله با آن و تهدید را به فرصت تبدیل کردن جزو وظایف مدیر است.
سازمانها باید دیدبان محیطی داشته باشند تا دچار هوشیاری و آگاهی محیطی باشند نه غفلت محیطی این آگاهی محیطی را دیده بانها برای سازمان ایجاد می کنند.
مصرف گرایی متفاوت با اصراف است مردم باید مصرف کنند ولی اسراف نه تبلیغات برای مصرف گرایی باعث چرخش چرخه اقتصاد کشور می گردد مرکز پژوهشهای مجلس با یاری گرفتن از صاحب نظران در سدد است قانون مناسبی را به تصویب برساند برخی از سازمانها به دنبال فرستادن اعضایی از خود به دنبال مجلسند مثل آموزش و پرورش که غالبا تلاش دارد که روسای آموزش و پروزش را به مجلس بفرستد.
دسته بندی سازمانها:
سه دسته سازمان داریم:
قانونگذار:سازمانهایی هستند که صنعتی را برای اولین بار برنامه ریزی می کنند:
کوکا کولا- فورد و IBM. مایکروسافت قوانین ABMرا گرفت و تحول ایجاد کرد :انقلابی
سازمانهای پیرو:واضح است مثلا شرکتهایی که بعد از زمزم تولید نوشابه کردند عده ای از سازمانها نیز الگو برداری کردند و تحول ایجاد کردند:انقلابی.
-       اگر سازمانی می خواهد رقابتی باشد باید انقلابی باشد یعنی قوانین را در آن صنعت گرفته و در آن زمبنه تحول ایجاد کند و pioneer(پیشگام)بازار باشد مانند ماکروسافت.
سوال:آیا پیرو بودن خوب است؟بدین معنا که هزینه هایی از قبیل R&D را که سازمانهای قانون گذار متقبل می شوند ما از آنها استفاده می کنیم؟پاسخ:شرکتهایی که pioneer هستند و هزینه R&D می دهند و دائما در آن صنعت پیشرواند مانند زیمنس اینها از بین نمی روند مثلا امروزه مطرح است که جنس چینی به بازار آمده و همان محصول را با قیمتی بسیار پایینتر تولید می کند ولی حقیقت این است که شکل ظاهری آن کالا نظیر کالای قبلی است نه حقیقت آن با مثلا در پژو405 ای که ایران مونتاژ می کند ،قطعات کیفیت و عمر ندارند و آلودگی بالاست و عیبهای آن به طور تصاعدی بالا می رود.
می خواهیم رهبری تحول آفرین باشیم برای آتکه رهبری تحول آفرین ایجاد کنیم باید چشم انداز داشته باشیم و دوردست را ببینیم .
آینده نگری=visionary یعنی چشم انداز داشتن و آینده را دیدن.کدام آینده؟ آینده ای که واقع گرایانه وقابل تحقق و جذاب باشد.
آینده ای که هرکس نتواند ببیند یعنی هنر دیدن نادیدنیها.بیان صریح سرنوشتی که سازمان باید به سوی آن حرکت کند چشم انداز است(مایکروسافت در ساخت ویندوز از کلی کارشناس روانشناسی استفاده می کند) و استفاده از متخصصین روانشناس در سازمان بسیار حیاتی است (اینجاست که سالن رنگ ایران خودرو آتش می گیرد)جایی را ببینیم که نادیدنی است در سال 1988 از لحاظ سطح سواد آموزش ما از سه تا کشور جلوتر بودیم(بنگلادش،افغانستان و مراکش)به ازای هر 100 هزار نفر 407 نفر پاکستان 470 ،عراق911،ترکیه1200،عربستان1100 و .....
Vision  بیل گیتس یک کامپیوتر بر روی هر میز و در هرخانه.
داشتن این چشم اندازهاست که سازمان را جلو می برد و افراد از کار کردن خسته نمی شوند .
چشم انداز فدرال بانک:باید مسئولیت پذیر و پاسخگو باشیم و خدماتی که ارائه می دهیم باید یکسان باشد(انسجام)
سازمانهای ما قائم به فردند نه قائم به سیستم در سازمانهای ایرانی انسجام نداریم.
Vision کمبریج :تاثیر گذاری (همان جمله امام:از دانشگاه است که سرنوشت یک جامعه تعیین می شود)
سازمانهای ما تاثیر پذیرند نه تاثیر گذار.
جامعه را افراد تحصیل کرده می سازند.
جک ولش (از استراتژیستهای بزرگ دنیا):سعی کنید شماره 1 یا 2 .....
شیرین عسل در ایران برتر است و می خواهد در جهان نیز برتز باشد شیرین عسل تعیین کننده و خط مشی گذار بازار است بعد از شیرین عسل همه دنباله رو او هستند و قیمت را او تعیین می کند .
انتظار بالا عملکرد بالا ایجاد می کند اگر تصمیم بگیرید 1 یا 2 باشید همیشه حرکت رو به جلو دارید از بازار کوچک داخلی شروع کرده ودر نهایت وارد بازارجاهنی شدید .
چیزی که فکر کنید می شوید اگر خودش هم نشوید کمی ژایینتر می شوید سامسونگ در حرکت به سوی اتقلابی شدن است.
بیل گیست:
آرزو داشتم در یکی از مناقصه های  ABMبرنده شوم امروز  ABMاست که آرزو در در یکی از مناقصه های من برنده شود عددی را که می خواهید به آن برسید بالا بگیرید: 
                  انتظار بالاعملکرد بالا و عملکرد بالا انتظاربالا
                  انتظار پایینعملکرد پایین و عملکرد پایین انتظارپایین
                          
مثلا اگر استراتژی سامسونگ این است که pioneer شود جزء برتر ها خواهد بود نه لزوماً اولین ولی اگر مثلا ورزشکاری بخواهد دوم شود احتمال رتبه نیاوردنش بسیار بالاست.
می توان در صنعتی pioneer شد ولی رمز آن کارکردن است در ایران کسی کار نمی کند نه دانشجو نه استاد نه کارمند و نه ....کسی کارش را درست انجام نمی دهد.
چشم انداز باید   shaveشود. اگر سازمانی یک Vision دارد تمام دپارتمانها در راستای آن باید حرکت کنند و نسبت به آن تعهد داشته باشند.
جک ولش:shaving چشم انداز را جشن بگیرید.
تغییرات پیرامون را حس کنید .حرکت در راستای wto است.باید محصولاتتان را بهبود بخشید (حکایت قورباغه)مدیر باید شکارچی فرصتها باشد.
چشم انداز باید مشترک باشد .شرکتی که در همه جای دنیا شعبه دارد همگی سر یک میز نشسته اند و دارای چشم انداز مشترکند (اشاره به جمله جک ولش)
تیلور مدیران بی حال را اخراج کرد.     مینو علی رغم تمام رانتهای دولتی اش شکست خورد و هنوز نتوانسته رقابتی باشد.
جلسه دوم:
Visionary آینده نگری
مدیران باید آینده نگری داشته باشند.
چشم انداز سازمان جهت گیری های سازمان را مشخص می کند.نقش و کاربردی که چشم انداز در سازمان دارد این است که جهت را مشخص کند(مانند آهنربا که براده های پراکنده آهن را روی کاغذ در یک راستا قرار می دهد) subsystem های سازمان در راستای ان جهت حرکت کنند و بتواند آینده دور را ببینند.
چشم انداز:دیدن نقطه دوری که اگر آن را رسم کنیم و در جهت آن حرکت کنیم منحرف نمی شویم.nokia وقتی که محیط را تحلیل کرد فهمید که صنعت چرم به درد نمی خورد vision و ماموریت خود را عوض کرد و امروزه برترین بازیگر عرصه دیجیتال است. امروز هم آنهایی که می خواهند باقی بمانند آینده 50ساله را باید ببینند وآنرا ترسیم کنند به عنوان به عنوان مثال می توان این را ذکر کرد که سازندگان بازیها و کاتونهای تخیلی آینده نه چندان دور را می بینند (ماشینهای پرنده)که در آینده نه چندان دور به واقعیت بدل خواهند شد.چشم انداز باید مشترک باشد.
دلائل نیاز به چشم انداز(که در ذیل آمده است)
چالش(challenge):کاری که نه آسان باشد و نه محال که بسیار سخت است. به کارهای مهیج کارهای چا لشی می گوییم.
Challenging  :به مبارزه گرفتن.
اگر به کارکنان احساس کنند که کارشان چالشی نیست احساس خوبی نسبت به آن ندارند و بودن چالش بسیار بر انگیزاننده است.
کارهای چالشی لذت بخش است و چشم انداز باعث ایجاد این چالش می شود مثلا چشم انداز بیل گیتس در رابطه با اینکه همه قرار است با pc کار کنند بسیار مهیج است و تمام شدنی نیست.همچنین vision سانفراسیسکو بسیار لذتبخش و جذاب است.
اگر می خواهید pioneer باید دائماً در حرکت باشید جایی برای سکون نیست.
سازمانها اگر نروند عدم می شوند:
           ((ما زنده بدانیم که آرام نگیریم            موجیم که آسودگی ما عدم ماست))
      در دهه آینده دودسته سازمان داریم 1- یادگیرنده 2- محکوم به فنا بنابراین فقط یک دسته سازمان داریم: یادگیرنده
اگر یادگیری و رشد در سازمان اتفاق نیافتد محکوم به فناست.شاید هم کارکرد و بقای ظاهری داشته با شند ولی در عمل کارکرد واقعی نداشته و انگل وار از دولت تغذیه می کنند.
اگر می خواهیم پیشگام باشیم باید چشم انداز خوبی داشته باشیم و رو به جلو حرکت کنیم (جک ولش)
Mission: ماموریت
ماموریت دلیل حیات سازمان است و اگر آن را از سازمانها بگیریم وجود و عدم وجود سازمان یکسان است.
-       هر سازمانی یک ماموریت دارد و جهت رسیدن به آن ماموریت خلق شده است.
-       بحران هویت(identity crisis) ناشی از دور شدن از ماموریت سازمان است. خیلی از سازمانها دچار بحران هویت شده اند.برخی از جوانهای امروز هم دچار بحران هویتند.
-       علت بسیاری از کاستی های سازمانها این است که از ماموریتشان دور شده اند و خیلی از سازمانها نمی دانند که چرا به وجود آمده اند و ماموریت خود را فراموش کرده اند.
-       اورژانس زمانی اورژانس است که سریعاً بر بالین بیمار حاضر شود همین طور است در مورد آتش نشانی و هلال احمر.
-       در ایران سازمانهای موازی وجود دارند و هزینه های موازی پرداخت می شود.
-       ماموریت برخی سازمانها overlap  است و وجه اشتراک دارند مثلا کمیته امداد و هلال احمر و بهزیستی.
مثال از انجام ماموریت اسلاید 2 صفحه 18
مقایسه ماموریت و چشم انداز : هر دو از یک جنس و در طول همند اما چشم انداز بر آینده تمرکز دارد ولی ماموریت بر فعالیتهای جاری سازمان.مدیر باید در راستای ماموریت خودش حرکت و فعالیت کند.
 
 
اجزای تشکیل دهنده ماموریت:
1-    مشتریان: مشتریان ما کیستند؟ در ماموریت باید مشتریان شناخته شوند.
   مشتری customer             buyer :خریداران عمدهاند نه مشتری و نباید با مشتری اشتباه گرفته شود.
End user = consumer مشتری مصرف کننده نهایی کالاست ولی خریدار یک واسطه است.
به عنوان مثال برای ذائقه سنجی در مورد شکلات باید از کودکان نظر سنجی شود. مشتری باید یه خوبی شناخته شود.
 
مشتریان سربی حجم شان زیاد و سود آوری شان کم است.و هرچه بتوان از دست این نوع مشتریها راحت شد بهتر است.
مثال:چک 10000 تومانی و صدور آن. در سال 68 قیمت تمام شده یک ساعت مرخصی یک کارمند بانک 18000 تومان بود.یا مثل کسی که کارتش رو به ATM میزنه و1000 تومان می گیره.
مشتریان آهنی هم خوبند و هم بد.سعی کنید مشتریان آهنی را به سوی خود جذب کنید .در مورد بانک مثل شخصی که 600000 تومان حقوق داره و در 6تا بانک هم حساب داره و 100 تومان به این حساب و 100 تومان به اون حساب و....
(در ایران اگر مشتری ثابت یکی شویم دیگر تحویلمان نمی گیرند.)
مشتریان طلایی مشتریان خوبی اند و از شما انتظاراتی دارند.توقع مشتری های سطح بالا بیشتر است و انعطاف پذیری بیشتری را از سوی سازمان انتظاردارند.
مشتری پلاتینیوم کسی که در بانک پشت گیشه نمی ایستد و میاد پیش مدیر و دوست داره کارمند بانک پولش را بیاورد.
بانک ملی از ناحیه عدم شناخت مشتری و توقعات آن یک مشتری پلاتینیومش را از دست داد.(دانشگاه آزاد)
جریانی که پیوسته و ناشی از عدم شناخت مشتری بود و از سوی همه پرسنل بود به این خاطر است که گفته می شود Vision باید share باشد و همه مدیران و کارکنان آن vision را داشته باشند.
در ماموریت آنالیز مشتری بسیار مهم است (در کشور ما مشتری مداری اصلاً وجود ندارد.)
زمانی برای ارزیابی موفقیت یک سازمان فقط سود آوری آن را مد نظر قرار می دادند.
BSC : (پلان و نورتون نویسندگان کتابی در این رابطه) از انتقاد به روش های ارزیابی به وجود آمد. در سال 1980 مقاله ای منتشر شد که اعلام کرد روشهای ارزیابی عملکرد نا کارآمد هستند و به این دلایل که نمی توانند دارایی نا مشهود،سود و زیان کوتاه مدت سازمان را نشان دهند ناکارآمد است. و ما باید به سوی مولفه های دیگر حرکت کرد چهار مولفه مطرح شد یکی موفقیت مالی،اما موفقیت مالی حاصل نمی شود مگر اینکه فرآیندهای سازمان اصلاح شود و برای اصلاح فرآیندها اول باید در سازمان یادگیری ایجاد شود.
 
ارسال مطلب : حمید روزبان



:: برچسب‌ها: استراتژیک - برنامه ریزی استراتژیک ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : رضالو
تاریخ : 24 ارديبهشت 1387
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
negin در تاریخ : 1392/2/26/4 - - گفته است :
شما هم وبلاگ پر محتوایی دارید ممنون سرزدید

/weblog/file/img/m.jpg
امین در تاریخ : 1392/2/26/4 - - گفته است :
موضوع مدیریت شماخوب بود امیدوارم دراین خصوص مطالب بیشتری تهیه کنید .


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: